من همیشه درون چشمانت به سفر میروم

بی تو سفر برای من پر از دلتنگیست !
بی تو سفر برای من پر از غم و غصه های عاشقیست!
عزیزم بی تو به سفر نخواهم رفت !
این دل بی طاقت طاقت دوری تو را ندارد ، این دل حتی وقتی در کنار تو هست نیز بهانه تو را میگیرد !
بی تو سفر برای من پر از درد و غصه است ، جاده بی تو سرد سرد است !
دلم میخواهد همیشه در کنارت باشم ، لحظه ای نیز طاقت ندارم دور از تو باشم!
سفری که آغازش با اشک باشد و دلتنگی برایم عذاب است !
سفری که با دو چشم خیس آغاز شود ، پایانش مرگ لحظه هاست!
نه عزیزم ، من طاقت بی تو سفر کردن را ندارم!
شعر سفر را نخوان که من طاقت اشک ریختن را ندارم!
میدانم اگر بروم هوای چشمانم تا پایان بارانیست !
میدانم تو نیز طاقت رفتنم را نداری ، و تو نیز میدانی که من نیز طاقت اشک ریختنت را ندارم!
به خدا بی تو محال است بروم ، ما طاقت دوری را نداریم !
بی تو نمیروم ، تو دنیای منی ، بی تو کجای دنیا دارم که برم؟
من همیشه درون چشمانت به سفر میروم ، همیشه در اعماق قلبت که به اندازه یک دنیاست مسافرم!
بی تو به سفر نخواهم رفت ، این دل طاقت ندارم یک قدم نیز از تو دور شود!
بگذار در این دو روز دنیا در کنارت باشم ، و تا نفس در سینه ام هست تو را ببینم !
تو را ببینم و شاد باشم ، لحظه های زندگی ام را با تو بگذرانم و خوشحال باشم!
نمی روم تا در کنار تو باشم ، نه اینکه بروم و لحظه ای نیز جدا از تو باشم!
بی تو محال است به سفر بروم ، مگر اینکه سفر ما را با خود ببرد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد