تو را در میان ستاره های آسمان یافته ام ، تو تنها ستاره درخشان و پرنور هستی.
تو را در میان گلستان باغ زندگی در میان تمام گلها یافته ام ، تو زیباترین و خوشبوترین گل هستی.
با باور تو به این باور رسیده ام که بدون تو هرگز!
هرگز شوقی برای زندگی نیست ، راهی برای نفس کشیدن نیست.
تو همنفس منی ، تو همانی که به لحظات سرد زندگی ام با گرمای عشقت جان دادی.
وقتی تو برای من باشی و من برای تو ، ما هر دو تا ابد برای هم خواهیم بود.
با باور تو به این باور رسیده ام که زندگی تنها با تو زیباست.
بگو ای عشق که مرا دوست میداری.
بگو ای عشق، بگو که عاشق منی و در این دنیای بزرگ تنها مرا داری.
بگو تا احساس کنم بیش از عشق بر من عاشقی عزیزم.
بگو تا احساس آرامش کنم که در این دنیای بزرگ کسی هست که دیوانه و دلسوخته من است.
بگو که تا پایان راه عاشقی با من می مانی تا دلم آرام شود و به خواب عاشقانه روم.
به خوابی روم که تنها در آن خواب تو را ببینم و احساست کنم.
بگو ای عشق که مرا دوست میداری اگر بارها به من گفته ای باز تکرار کن این کلمه را.
بگو دوستت دارم و عاشق تو هستم عزیزم.به من غرور بده، اراده و قدرت عاشق شدن را بده.
عزیزم مرا حس کن بیشتر از همه لحظه ها، این دل شکسته مرا باور داشته باش، و این عشق مرا از تمام وجودت بپذیر.این چشمهای خیس مرا با چشمهای خیست نگاه کن و به من بگو که به سوی من می آیی.به منی که زخم خورده از کلام عشق هستم، معنای واقعی عاشق شدن را بیاموز و به منی که خسته و خورد از زندگی ام آرامش هدیه کن.آرامش من تو ، آن صدای مهربان و چهره ماه تو هست.اگرچه میدانم تو مرا خیلی دوست میداری و دیوانه این قلب پر از درد منی ولی باز میگویم که ای عشق من تکرار کن که مرا دوست میداری.تکرار کن عزیزم… با احساسی پاک، از ته قلبت و با تمام وجودت بگو که عاشق منی.من آرزوی این دوست داشتن و ابراز محبتی مانند تو را داشتم , آرزوی عشق پاکی مانند تو را داشتم .اینک به منی که همان آرزوی عشق تو را داشتم بگو که دوستم میداری و تاپایان راه با من میمانی تا به تنها آرزویم برسم .
بارها از سرزمین عشاق با دلی شکسته و چشمانی خیس سفر کردم اینک میخواهم با تو باز به سوی آن سرزمین باز گردم و دیگر نیز سفر نکنم.
بگو که مرا دوست میداری تا غرور عشقت در دلم بنشیند، تا آنهایی که عاشق قلب من هستند بدانند که من یاری دارم، یاوری دارم و من مجنون، لیلایی دارم.
بگو مرا دوست میداری، بگو که عاشق منی و بگو دیوانه این قلب پر از درد منی.
بگو ، منتظرم. منتظر آن صدای مهربانت هستم .
چقدر مرا آرام می کند …. دلم را از غم ها و غصه ها خالی می کند.
بغضی که گلویم را می فشارد شکسته می شود.
انگار همین چند لحظه پیش بود که درکنارم بودی.
گوش میکنم به آهنگ دلنشین عشق ، و به یاد لحظات زیبای با تو بودن می افتم.
به یاد آن لحظاتی می افتم که این ترانه را برایم میخواندی.
گوش کن به زمزمه این دل بی طاقت.
همیشه همان ترانه ای که هر روز آن را گوش میکردی ، گوش میکنم و با شنیدن آن لحظه به لحظه به یادت هستم.
از آغاز تا پایانش با چشمان خیس آن را گوش میکنم.
می خوانم همراه با ترانه ، گاهی وقتها با آن فریاد میزنم.
فریاد میزنم و اشک میریزم و آنگاه که از فریاد خسته میشوم آن را در دلم زمزمه میکنم.
بیا گوش کن به زمزمه این دل.
ترانه تو ، آغاز دلتنگی های من است ، پایان غصه های من است.
ترانه تو ، صدای مهربان تو است ، لحظه زیبای در کنار تو بودن است.
بیا بخوان برایم ترانه عاشقی را ، بخوان تا آرام شوم ، بخوان تا لحظه ای دوباره همنشین اشکهایم شوم ، بخوان تا با تو بخوانم.
میخوانی ترانه عاشقی را ، میخوانم با تو و گوش میکنیم به زمزمه دلهایمان.
زمزمه میکنم نام مقدست را ، همراه با دل و هم صدای ترانه تو.
هیچ وقت دل به کسی نبند چون این دنیا اونقدر کوچیکه که توش دوتا دل کنار هم جا نمیشه... ولی اگه دل بستید هیچ وقت ازش جدا نشو چون این دنیا اوقدر بزرگه که پیداش نمی کنی
مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود
دل من سخت شکست و چه زشت به من و سادگیم خندیدی
به من و عشق پاکی که پر از یاد تو بود
و به یک قلب یتیم
که خیالم می گفت تا ابد مال تو بود
تو برو برو تا راحت تر تکه های دل خود را سر هم بند زنم
*****************************************
تو که قدر وفا مو ندونستی
میشد یه رنگ بمونی نتونستی
گمون نکن که تو دستات یه اسیرم
دگه قبلم و از تو پس میگیرم
*****************************************
زیادی خوبی کردم
رفتی نموندی با ما
آخر خط رسیده
دوسم نداری حالا
***
با رقیبم نشستی
گفتی همین که هستی
رفتی و بی تفاوت
دل منو شکستی
*****
یه روزی بر میگردی
وقتی که خیلی دیره
خیال میکردی قلبم
بدون تو میمیره
*****
خیال میکردی هیچوقت
دست تو رونمیشه
بازی دیگه تمومه
برو واسه همیشه
****
دلم گرفته از تو
از عاشقی حرف نزن
آخر قصه ما
نه تو میمونی نه من
*****************************************
وقتی نیستی هر چی غصه است تو صدامه
وقتی نیستی هر چی اشکه تو چشامه
از وقتی رفتی دارم هر ثانیه از رفتنت میسوزم
کاشکی بودی و میدیدی که چی آوردی به روزم
حالا عکست تنها یادگار از تو
خاطراتت تنها باقی مونده از تو
وقتی نیستی یاد تو هر نفس آتیش میزنه به این وجود
کاش از اول نمیدونستی من عاشق تو بودم
*****************************************
آخ که دیگه یادش نیست
که می گفت دلدارم باش
از همه گذشتم به خاطر تو ، چشمهایم را بر روی همه بستم به عشق چشمهای تو
دیگر قلبم را به کسی ندادم به هوای داشتن یکی مثل تو
گفتم حالا که عهدی بستم و عهدی با من بستی ، وفادار بمانم و عشقم را به تو ثابت کنم
گفتم حالا که دوستت دارم و تو نیز گفته ای که مرا دوست داری تا نفس دارم با تو بمانم
روزها گذشت… روز و شبم با عشق و محبت های پوچت گذشت
من میگفتم از رویاهایم ، تو میخندیدی به آرزوهایم!
درد دلهای بی جواب ، چند شب است نیامده به چشمهای خواب ، عشق اینگونه جواب مرا داد ، تو به من پشت کردی و همان دلخوشی های پوچت، زندگی ام را بر باد داد!
روزی آمد که دیدم دستت درون دستهای کسی دیگر است ، قلبت مال من نیست و در کمین بیچاره ای دیگر است ، قلبت شلوغ شده و زندگی ات تباه ، نمیدانم چرا تو آمدی و مرا شکستی ، من که نکرده بودم گناه!
تو لایقم نبودی ، حالا دیگر بی ارزشتر از آنی که حتی لحظه ای به تو فکر کنم ، برو که نمیخواهم فکرم را حتی با خیال بی خیالی تو خراب کنم!
این را نوشتم نه به خاطر اینکه به یادت هستم ، خواستم بگویم که بدون تو اینک خوشبخترین عالم هستم
خواستم بگویم که قلبم مال یکی است که حتی یک تارموی او را هم با یکی مثل تو عوض نمیکنم، تمام دنیا را به من بدهند او را ترک نمیکنم، او جایش تا ابد در قلب من است ، هیچگاه به عشقش شک نمیکنم ….
یک روز میرسد قلبت را میشکنند ، تنها میمانی ، پشیمان میشوی ، در به در کوچه و خیابان میشوی و در حسرت روزهای با من بودن میمیری…
.
امروز آمده و هنوز به یاد دیروزم، بی تاب و بی قرارم، هنوز دارم به عشقت میسوزم
دیروز رفته و دلم کجای کار است ، نمیدانم دلت هنوز به یاد دل من است
میسوزم و میسازم و گله ای ندارم از این لحظه ها ، این تقدیر من است با همین حال و روزم هدر رفت تمام سالها
میدانم فردا می آید و من مثل امروزم ،مثل امروز که در حسرت دیروز نشسته بودم ، مثل دیروز که عاشقت شده بودم ، عاشق شده بودم و از این روزها بی خبر بودم ، نمیدانستم تو میروی ، چقدر من خوش خیال بودم…
دفترم لبریز شده از احساسات
روز و شب شکر میکنم او را که تو را به من داد
عطر شعری که به عشقت نوشته ام فضای اتاقم را پیچیده
فکر کنم آسمان دیشب آخرین حرفم به تو ،را شنیده
که اینگونه ستاره باران کرده احساسات مرا ،
فدای آن کسی شوم که به این حال و روز انداخته مرا
فدای تو ، عزیزم نگفتی من بیشتر دوستت دارم یا تو؟
گفتی تو مرا بیشتر دوست داری ،
پس هنوز مانده تا باور کنی یک دیوانه را در قلبت داری
از دلتنگی تو ،اشک میریزد آرام آرام این دلم ،
خیالی نیست ، عاشقی دیگر همین است گلم
تو باش ، این اشکهایم فدای تو ، بی قراریها ،
انتظار و سختی هایم به عشق یک لحظه در آغوش گرفتن تو
به عشق یک لحظه دیدنت میگذرانم سالها را ،
کسی چه میداند احساس درون قلب ما را ،
کسی چه میداند عشق ما چیست ،
یا آن عاشقی که از عشق میمیرد هیچکس جز من و تو نیست!
هوا ، همان هواییست که تو دوست داری ،
دلتنگی دیگر معنا ندارد وقتی که همدیگر را در قلب هم داریم
آن گلی که آورده بودی برایم ، روبروی من است ، در کنار پنجره اتاقم
من که هر روز تو را میبینم کنار پنجره اتاقم
گل من ایستاده است در مقابل چشمانم
عطر تو عاشقانه پیچیده اینجا
احساس آرامش میکنم وقتی تو را میبینم ، تو در کنارمی ، در کنار پنجره، همینجا
اگر عشقی در این زمانه باشد آن عشق تویی،
اگر یک با وفا در این دنیا باشد آن با وفا تویی.
با بودن تو در قلبم ، این قلب خوشبخت است .
با بودن تو در این دنیا احساس میکنم که عاشقترینم .
اگر یک عشق جاودانه در این دنیا باشد ، آن عشق در قلب من است .
به تو افتخار میکنم ای عشق ، تویی که مظهر پاکترین عشق روی زمینی.
اگر یک عاشق در این دنیا باشد ، آن عاشق واقعی منم زیرا پاکترین عشق در قلبم است.
تو بهترین هدیه از طرف خدا برای منی
اگر این دنیا با آدمهای بی وفایش با قلبم مدارا نکردند ،
تو در میان آنها با محبت و عشقت به من زندگی دوباره دادی ای تو که سرچشمه محبت و عشقی
اینک که آمدی در قلبم مطمئن باش که برای همیشه خواهی ماند.
و حتی یک لحظه نیز پیشمان نخواهی شد که در قلب منی ،
آنقدر در این قلب ولی عاشقم به تو عشق می ورزم.
تا با تمام وجود معنای عشق را در قلبم حس کنی .
اگر یک دل دیوانه در این دنیا باشد ،
دل من است که دیوانه قلب مهربان تو است.
بشکن سکوت عاشقانه را با فریادت .
فریاد بزن نام مرا که با رعد صدایت هوای دلم بارانی شود
آنگاه که هوای این دل بارانی شد بیا در زیر بارانش .
حس کن گرمی قطره های باران را در قلبم ، که برای تو می بارد .
تو مقدس ترین عشق در این دنیایی که برای من و قلبمی.
اگر یک با وفا ، یک همدل و همزبان در این دنیا باشد ، تویی که تا ابد در قلبمی.
من میخوام اشکو بفهمم – وقتی از چشام میریزه
تنهایی گرچه کشنده ست – واسه من خیلی عزیزه
او هر روز با چند دل ، همدل است
با چند آغوش، همبستر است
با چند غریبه، همسفر است
حرفهای من یک هشدار برای تو است
دلم برایت سوخت ، هنوز اینجا پایان راه تو نیست
تو اشتباه نکردی ، هنوز گناهی شامل حال تو نیست
او اشتباه میکند که هنوز معنی عشق را نمیداند
فکر میکند عشق همان هوس است ،
هنوز معنی دوست داشتن را نمیداند
با یک دل وفادار بمان ، همیشه عاشق یک دل بمان
این را بدان که هیچگاه به امید عشق دوم نمان
از هوس بیذارم
همیشه از آغوش گرم و نرم او میگریزم
آغوش من مال یکی است
دلم وفادار کسی است
رفتن این راه در مرام ما نیست
دل من بازیچه دست آنها نیست
آغوش فقط مال یک نفر است
عشق بازی و هوس زودگذر است
به فکر پاک ماندن ، و همیشه ماندن باش
که عشقهای این زمانه هوس است
نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم ، تو همیشه دعوتی ، راس ساعت دلتنگی !
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
در جستجوی تو چشمانم از نفس افتاد ، در کجای جغرافیای دلت ایستاده ام که خانه ام ابری است ، همیشه دلتنگ توام
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
دلتنگ دیدار تو ام
ای ماه شهر آرای من
ای چشم های روشنت
آیینه ی فردای من
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
دلم تنگ است
دلتنگ بودن در کنارت
از جام عشقت،سر کشیدن
با بوسه های گرم مهرت
از کنج غمها، پر کشیدن
تو که می آیی
پنجره ای باز می شود
پرده بی رنگ دلتنگی
کنار می رود
آرام میان جانم
خانه می کنی
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
دلتنگ تر از آن که دلم را بشکانی
من آمده ام یا نشود یا نتوانی
من آمده ام تا که به چشم تو بدوزم
چشم های شکست خورده ی رویای جوانی …
- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – –
بی حوصله ام
دست خودم نیست
کمی دلتنگ فردایم
فردایی
که تومی آیی
شاید
من نباشم
آهسته بیا ،
باز هم که فراموش کرده ای کجا آمده ای
اینجا قلب من است
آهسته ،
این قلب، شکسته...
نگاهی کن ببین درهای قلبم بسته
شاید باز هم بی وفایی مثل تو پشت دیوار قلبم نشسته !
آمده ای که بگویی پشیمانی؟
اما هنوز چند روزی بیش نیست که از آن روز گذشته
آتش دلم همچنان در حال سوختن است ،
حالا که قلب من عاشق تو هست ، حالا که بعد از مدتی دل من دیوانه تو است بیا و مثل روزهای گذشته به من و این عاشقم عشق بورز.
حالا که با هم عهد عشق را بستیم و تمام سدهای زندگی را شکستیم بیا و تا ابد برای من باش.
دوستت دارم ، به خدا خیلی دوستت دارم .
این کلام مقدس تنها لایق تو است ، پس میگویم تا باور کنی که خیلی دوستت دارم.
تو برایم خیلی عزیزی عزیزم ، تو یک قبله امید برای منی.
در برابرت سجده میکنم ای قبله امیدم تا تمام آرزوهایی که با تو دارم به حقیقت تبدیل شوند.
با من مثل روزهای گذشته باش ، یک لحظه هم از من ناامید نباش .
دلم نمیخواهد سردی قلبت را در قلبم حس کن ! بیا تا مثل دو عاشق واقعی در آسمان خوشبختی پرواز کنیم تا همه عاشقان با حسرت به من و تو بنگرند.
حالا که من دیوانه وار تو را دوست دارم تو نیز عاشقانه مرا دوست داشته باش.
اگر اشتباه کردم ، مرا ببخش ، اگر با قلبت مدارا نکردم مرا ببخش ، به خدا خیلی دوستت دارم و طاقت یک لحظه غمت را ندارم.
تا مرا داری شاد باش ، با شادی تو من نیز آرامم.
به من عشق بورز ، من به محبت کن ، مرا باور کن ،با مهر و محبتت مرا شاداب کن .
تنها امیدم تویی ای تمام هستی ام ، تنها عشقم تویی ای تمام زندگی ام.
مگر به جز تو چه کسی را دارم ، باور کن که جز تو تنها خدا را دارم.
پس به آن خدایی که میپرستم دوستت دارم عزیزم.
یه دختری بود که تموم وقتشو با اس ام اس زدن واسه دوستاش میگذروند یه بهر اشتباهی یکی اس ام اس ها رفت واسه یه نفر دیگه طرف پسر بود از اون سیریشا خلاصه چسبید به دختره و کفت باید با من دوست بشی دختره اولش قبول نکرد اما بعد خام حرفای جذاب اون پسر شد هر روز پسره به دختره زنگ میزد و میگفت من تو رو خیلی دوست دارم از همه چیز واسم با ارزشتری دختره ساده ام باور کرده بود پسره دوسش داره واسه همین طولی نکشید که دختره هم عاشق پسره شد پسره با حرفای جذابی که میزد دختره رو خام حرفاش کرد دختره بی خبر از همه جا فکر میکرد یه پسرس هست که اونو خیلی دوست داره گر چه دختره دوستای زیادی ام داشت اما این یکی با همه اونا فرق میکرد اما کاش این اتفاقا هیچ وقت اتفاق نمی افتاد .....پسره به دختره خیانت کرد همه مشخصاتی که دختره بهش داده بودا به همه دوستاش داده بود حتی شماره تلفنشو از اون به بعد همه دوستای اون پسر به اون دختره زنگ میزدن و تقاضای دوستی میکردند .....حالا دیگه دختره هیچ علاقه ای به اون پسر نداره چون پسره احساسات دختره رو به بازی گرفته بود حالا دیگه دختره میخواد سر به تن پسره نباشه
حالا که قلب من عاشق تو هست ، حالا که بعد از مدتی دل من دیوانه تو است بیا و مثل روزهای گذشته به من و این عاشقم عشق بورز.
حالا که با هم عهد عشق را بستیم و تمام سدهای زندگی را شکستیم بیا و تا ابد برای من باش.
دوستت دارم ، به خدا خیلی دوستت دارم .
این کلام مقدس تنها لایق تو است ، پس میگویم تا باور کنی که خیلی دوستت دارم.
تو برایم خیلی عزیزی عزیزم ، تو یک قبله امید برای منی.
در برابرت سجده میکنم ای قبله امیدم تا تمام آرزوهایی که با تو دارم به حقیقت تبدیل شوند.
با من مثل روزهای گذشته باش ، یک لحظه هم از من ناامید نباش .
دلم نمیخواهد سردی قلبت را در قلبم حس کن ! بیا تا مثل دو عاشق واقعی در آسمان خوشبختی پرواز کنیم تا همه عاشقان با حسرت به من و تو بنگرند.
حالا که من دیوانه وار تو را دوست دارم تو نیز عاشقانه مرا دوست داشته باش.
اگر اشتباه کردم ، مرا ببخش ، اگر با قلبت مدارا نکردم مرا ببخش ، به خدا خیلی دوستت دارم و طاقت یک لحظه غمت را ندارم.
تا مرا داری شاد باش ، با شادی تو من نیز آرامم.
به من عشق بورز ، من به محبت کن ، مرا باور کن ،با مهر و محبتت مرا شاداب کن .
تنها امیدم تویی ای تمام هستی ام ، تنها عشقم تویی ای تمام زندگی ام.
مگر به جز تو چه کسی را دارم ، باور کن که جز تو تنها خدا را دارم.
پس به آن خدایی که میپرستم دوستت دارم عزیزم.
دفترم لبریز شده از احساسات
روز و شب شکر میکنم او را که تو را به من داد
عطر شعری که به عشقت نوشته ام فضای اتاقم را پیچیده
فکر کنم آسمان دیشب آخرین حرفم به تو ،را شنیده
که اینگونه ستاره باران کرده احساسات مرا ،
فدای آن کسی شوم که به این حال و روز انداخته مرا
فدای تو ، عزیزم نگفتی من بیشتر دوستت دارم یا تو؟
گفتی تو مرا بیشتر دوست داری ،
پس هنوز مانده تا باور کنی یک دیوانه را در قلبت داری
از دلتنگی تو ،اشک میریزد آرام آرام این دلم ،
خیالی نیست ، عاشقی دیگر همین است گلم
تو باش ، این اشکهایم فدای تو ، بی قراریها ، انتظار و سختی هایم به عشق یک لحظه در آغوش گرفتن تو
به عشق یک لحظه دیدنت میگذرانم سالها را ، کسی چه میداند احساس درون قلب ما را ، کسی چه میداند عشق ما چیست ، یا آن عاشقی که از عشق میمیرد هیچکس جز من و تو نیست!
هوا ، همان هواییست که تو دوست داری ، دلتنگی دیگر معنا ندارد وقتی که همدیگر را در قلب هم داریم
آن گلی که آورده بودی برایم ، روبروی من است ، در کنار پنجره اتاقم
من که هر روز تو را میبینم کنار پنجره اتاقم
گل من ایستاده است در مقابل چشمانم
عطر تو عاشقانه پیچیده اینجا
احساس آرامش میکنم وقتی تو را میبینم ، تو در کنارمی ، در کنار پنجره، همینجا
دو جاده، جاده های فرعی، جاده های تنها، بی کس، بی نفس .
تقاطع عاشقانه، جاده اصلی، دوباره من، دوباره تو، دوباره ما، قصه از نو و دوباره عشق.
دوباره یک نگاه، یک دیدار و دوباره لحظه های عاشقی.
دوباره اشک، دوباره غم و غصه، و یک راه نفس گیر.
دوباره من، دوباره تو، دوباره ما، دوباره عشق، دوباره پرواز، پرواز به دشت شقایق های عاشق.
دوباره من، دوباره تو، دوباره ما، دوباره عشق، دو هم نفس، دو عاشق، دو همدل، دو مجنون.
دوباره آواز، آواز عاشقانه دو مرغ عشق، دو دلدار، دو بیدار.
دوباره من، دوباره تو، دوباره داستان دیگری از من و تو.
یه تنها، یه مجنون دوباره یک لیلی و مجنون.
یه فرهاد، یه شیرین، دوباره یک رویای رنگین.
دوباره من، دوباره تو، دوباره درد دل های عاشقانه .
دوباره من، دوباره تو، دوباره ما , دوباره حادثه، دوباره فاجعه، دوباره داستان های عاشقانه .
دوباره، باز دوباره، دوستت دارم باز دوباره .
دوباره من، دوباره تو، دوباره ما، دوباره دوست داشتن های قلبهای ما.
دو عاشق، دو موندگار، دو صادق، دو همسفر، دوباره باز دوباره حرکت به سوی یک زندگی عاشقانه.
بی تو دلم همیشه تنگ است، دنیا برایم سوت و کور است.
بی تو شبم بی مهتاب است،ستاره آسمان تاریک دلم خاموش است.
بی تو زندگی بی مفهوم است، عشق و عاشقی در دلم دور است.
بی تو هوای دلم همیشه ابری است، آسمان چشمانم بارانی است.
بی تو زندگی برایم عذاب است، گلهای باغ دلم همه خشک و بی جان است.
بی تو دریای دلم کویری تشنه و خشک است، آسمان آبی قلبم تیره و تار است.
بی تو عشق از خانه دلم فراری است و طاقچه خانه دل همیشه خالی است.
بی تو آرزویی ندارم در دلم و تنها آرزویم از خدای خویش بودنت در کنارم است.
بی تو غروب ها برایم جهنم واقعی است و سحرگاه طلوع خورشید دلم خیالی است.
بی تو مردی مجنونم، موجودی پوچم.
بی تو جاده زندگی ام بن بست است ، پرنده های آشیانه قلبم همه بی آواز هستند.
بی تو وجودم در این دنیا بی ارزش است، نامم در کتاب زندگی خط خورده و فراموش شده است.
بی تو دیگر مجالی برای زندگی دوباره نیست، آرزوی قلبم مرگ است.
...
بیا پــــــر شوم از تو تا پــــر شود
ســــکوت زمین از هــــیاهوی تو
خوشا شب نشستن به پهلوی تو
تـــماشای پـــرواز گـــــیسوی تو
خوشا با تــو سرگرم صحبت شدن
وســـجده به محـــراب ابـــروی تو
خوشا در نگاه تو چون می خـــراب
خوشا نـــازنین چشم نــــازوی تو
دو چـــشم پـــر از کهربای خموش
که نـــاگه مرا میکشد ســـوی تو
خوشا بـــازی دســـت اعـــجاز گر
که گـــل چیند از بــــاغ جادوی تو
می رسد روزی که بی من روز ها را سر کنی
می رسد روزی که بی من روز ها را سر کنی
می رسد روزی که مرگ یار را باور کنی
می ر سد روزی که تنها در کنار قبر من
شعر های کهنه ام را مو به مو از بر کنی
با من از عشق سخن بگو
ای سراپا همه خوبی و صفا
به خدا محتاجم من چو ماهی که ز دریا دور است
و شن گرم کنار ساحل
پیکرش را گور است موج امید و وفا می خواهم
من تو را می خواهم من تو را می خواهم ای دریا
ای به ظاهر همه تندی ، همه خشم و به دل
گرم و آرام پر از شور و حیات
من چو گل که به اشک شب و لبخند سحر محتاج است
و به تو روشنگر دل محتاجم و به تو همچو خورشید و به هر قصه عشق
که بگویی با دل
چو هوا محتاجم همچو خورشید بتاب تا چو گل پر بگشایم از شوق تا بپیچد همه جا عطر اشعار ترم
و بخوانند همه و بدانند همه ، که تو را می خواهم ای خورشید و ببینند همه
که به تو محتاجم
به تو چون سرو بلند
که بر آن ساعقه نیلوفر نازک پیچید
همچو پیچک لرزنده خرد
تار هایی ز هوا می پیچم تا جدا هیچ نگردد از من با تو می مانم در باغ وجود
با تو می میرم ای بود و نبود
من به تو محتاجم به محبت به وفا محتاجم
به خدا محتاجم.
ای که روی تو، بهشت دل و جان است مرا!
ای که وصل تو مراد دل و جان است، مرا!
چون مراد دل و جانم، تویی از هردو جهان
از تو دل برنکنم، تا دل و جان است مرا
میبرم نام تو و از تو نشان میجویم
در ره عشق تو تا، نام و نشان است مرا
دم ز مهر تو زنم، تا ز حیاتم باقی است
وصف حسن تو کنم، تا که زبان است مرا
من نه آنم که بخود، از تو بگردانم روی
میکشم جور تو تا، تاب و توان است مرا
گرچه از چشم نهانی تو، خیال رخ تو
روز و شب، مونس و پیدا و نهان است مرا
تو ز من فارغ و آسوده و هر شب تا روز
بر سر کوی تو، فریاد و فغان است مرا
زانده شوق تو و محنت هجر تو مپرس
که دل غمزده جانا، به چه سان است مرا
دیده تا، قامت چون سرو روان تو بدید
همه خون جگر از، دیده روان است مرا
میکند رنگ رخم، از دل پر زار بیان
خود درین حال، چه حاجت به بیان است مرا؟
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم
کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
هر لحظه در کنار منی عاشقانه تر
با قلب عاشق و بدنی عاشقانه تر
بر التهاب سرخ تنت نقش می زند
هر روز طرح پیرهنی عاشقانه تر
از عادت حضور تو سرشار می شوم
بغض مرا که می شکنی عاشقانه تر
مردی به یاد تو پیوسته عاشق است
در خاطرم و جود زنی عاشقانه تر
تکرار شو حوالی دستان خسته ام
شاید مرا رقم بزنی عاشقانه تر ...
کاش میدانستیم زندگی با همه وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و پس مردن نیست
زندگی خوردن و خوابیدن نیست
اضطراب و هوس دیدن و نادیدن نیست
زندگی جنبش و جاری شدن است
زندگی کوشش و راهی شدن است
از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا می داند
-------------------------
به یاد داشته باش که به دست نیاوردن آن چه که می خواهی گاهی وقتها شگفت آورترین شانس تو است
-------------------------
بیائید از همین امروز برای فرداهای خود برنامه ریزی دقیقی داشته باشیم
تا هیچ گاه حسرت ثانیه ای که گذشت را نخوریم.
بیائید همگی مفید باشیم و طوری زندگی کنیم که گویی فردایی نیست،
باید از همین امروز لذت ببریم.
بیائید طوری زندگی کنیم که پشیمانی نداشته باشد.
------------------------
آفتابگردان دنبال خورشید می گشت ، ناگهان ستاره ای چشمک زد..آفتابگردان سرش را پایین انداخت آری...گلها هیچ وقت خیانت نمی کنند
-------------------------------
دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جایی هست ، به جای آنکه جای کسی را بگیرید تلاش کنید جای واقعی خود را پیدا کنید!!
----------------------
به چیزی که گذشت غم نخور ، به آن چیزی که پس از آن آمد لبخند بزن
-------------------
لبخند ارزانترین راهی است که می توان توسط آن نگاه را وسعت داد