گفتی از احساسم برایت بنویسم
میخواهم برایت بگویم از احساسم
میدانی چه احساسی دارم به تو
دستت را بر روی قلبت بگذار تا بگویم برای تو
قلبت به عشق چه کسی متیپد
قلبت به عشق کسی میپتپد که قلبش برای تو میتپد
دستم را بر روی قلبم گذاشتم و گرمای دستانت را احساس کردم
گوش کن به صدای تپشهای قلبت،
صدا کن اسم او را که دوستش داری
صدا کردی اسمم را ، سرت را بر روی سینه ام گذاشتی و فریاد عشق را شنیدی
صدایی که از قلب من بود ، همان فریاد تو بود ، فریاد زدم دوستت دارم
آنچه در قلب تو بود ، احساس من بود
عزیزم گفتن این احساس بهانه ی من بود
خواستم تو از احساست بگویی ،
شنیدم احساس تو را ، حس کردم گرمای وجودت را
لبخند بر روی لبانت نشسته
میدانم چقدر این احساس به دلت نشسته
زمزمه های عشق
باز هم برایم بگو از خودت، از آن مهر و محبتی که در دلت است
میخواهم غرق شوم در مهر و محبتهایت
میخواهم از حالا تا آخر عمر ببوسم گونه هایت
میخواهم بگویم خیلی دوستت دارم
میخواهم بمیرم و بعد بگویم شدم فدایت
باز هم میگویم برایت ، باز هم مینویسم به عشقت
تا نفس در سینه دارم، عشق تو را همیشه در دل دارم
هنوز صدای آن فریاد در گوشم است ...
هنوز امواج زیبای احساست ، عاشقانه در آغوش میگرد ساحل دلم را