یه دختری بود که تموم وقتشو با اس ام اس زدن واسه دوستاش میگذروند یه بهر اشتباهی یکی اس ام اس ها رفت واسه یه نفر دیگه طرف پسر بود از اون سیریشا خلاصه چسبید به دختره و کفت باید با من دوست بشی دختره اولش قبول نکرد اما بعد خام حرفای جذاب اون پسر شد هر روز پسره به دختره زنگ میزد و میگفت من تو رو خیلی دوست دارم از همه چیز واسم با ارزشتری دختره ساده ام باور کرده بود پسره دوسش داره واسه همین طولی نکشید که دختره هم عاشق پسره شد پسره با حرفای جذابی که میزد دختره رو خام حرفاش کرد دختره بی خبر از همه جا فکر میکرد یه پسرس هست که اونو خیلی دوست داره گر چه دختره دوستای زیادی ام داشت اما این یکی با همه اونا فرق میکرد اما کاش این اتفاقا هیچ وقت اتفاق نمی افتاد .....پسره به دختره خیانت کرد همه مشخصاتی که دختره بهش داده بودا به همه دوستاش داده بود حتی شماره تلفنشو از اون به بعد همه دوستای اون پسر به اون دختره زنگ میزدن و تقاضای دوستی میکردند .....حالا دیگه دختره هیچ علاقه ای به اون پسر نداره چون پسره احساسات دختره رو به بازی گرفته بود حالا دیگه دختره میخواد سر به تن پسره نباشه